تازه های دنیای ما بر اساس خبرهایی از نویسندگان آزاد اندیش
در باره ما
با سلام به دوستان عزیز و گرامی
هدف ما از ارایه این وبلاگ ایجاد درک عمیقتری از تحولات و رویدادهاو
انعکاس حقایق بدون پرده روز دنیا میباشد .
از اینکه ما را همراهی میکنید متشکریم.
لينك روزانه
براي تبادل لينک ابتدا لينکمارو بانام: بمب اتمی ایران در وبلاگ ياسايتتان قراردهيد
برای نوشتن یا ننوشتن این مطلب خیلی فکر کردم چون احتمال می دهم حتی بعضی دوستان و همفکرانم هم با آن مخالف بوده یا طرح آن را در این شرایط به صلاح ندانند. اما نهایتا" تصمیم گرفتم بنویسم چون به ذهنم می رسد که هیچ کس مطلب منتشره در وبلاگ محقر حقیر را موضع رسمی تلقی نمی کند. از دوستانی هم که همیشه در کامنت ها ما را مورد الطاف خاصه! قرار می دهند خواهش می کنم با دیدن تیتر ، سراغ کامنت نویسی و متهم کردن ما به جنگ طلبی و فاشیسم و تندروی و... نروند بلکه مطلب را تا آخر بخوانند و بعد نظرشان را بنویسند. این یک مطلب جدی است!
مطلبی که می خواهم بدان بپردازم «ضرورت دستیابی هر چه سریعتر ایران به سلاح اتمی» است. کاری به این ندارم که سیاست رسمی ما چیست و مسئولان ما در این زمینه چه می گویند. بحث من ناظر به شرایط واقعا" موجود بین المللی ، وضعیت کنونی کشور ما در این شرایط ، چشم اندازها و بالاخره بهترین استراتژی برای تحقق اهداف و آرمان های انقلاب و نظام اسلامی و نیز حفظ منافع ملی ایران است.
تردید دارم که حتی خوشبین ترین افراد نیز نظام کنونی بین المللی را نظامی عادلانه بدانند. اساسا" وجود پدیده ای به نام «حق وتو» در شورای امنیت سازمان ملل به عنوان اصلی ترین مرکز تصمیم گیری برای امنیت بین المللی ، عدالت را به مفهوم اخص کلمه پایمال کرده است. حق وتو در واقع یعنی سیطره قانون جنگل بر سازمان ملل. یعنی اگر یک مسئله بالاجماع از سوی همه دنیا محکوم شود مثل کشتار قانا ، تنها مخالفت یکی کشور مثل آمریکا کافی است تا سازمان ملل و شورای امنیت عملا" هیچ غلطی نتوانند بکنند! یا مثلا" اگر قاطبه کشورهای جهان با حمله به کشور عراق مخالف باشند و حتی قطعنامه پیشنهادی آمریکا در این زمینه را دو کشور دیگر صاحب حق وتو یعنی فرانسه و روسیه وتو کنند ، باز هم بوش و بلر این حق را به خود می دهند که ضمن شکلک درآوردن برای سازمان ملل و شورای امنیت تهاجم گسترده ای را به عراق سامان داده و این کشور را اشغال نمایند.
حال در چنین شرایطی ، جمهوری اسلامی ایران یکی از کشورهایی است که به صورت لاینقطع در معرض تهدید آمریکاست. تجربه چند حمله ناکام آمریکا به ایران را هم داریم. شک هم نداریم اگر از دست آمریکا برآید بی هیچ آداب و ترتیبی به ایرانی که محور شرارت می نامد حمله می کند.کاملا" هم معلوم است که توان نظامی متعارف ما با آمریکا برابر نیست. ممکن است با جنگ نامتقارن در برابر آمریکا ایستادگی کنیم اما اگر کار به جاهای باریک بکشد هیچ تضمینی وجود ندارد که رئیس جمهور دیوانه آمریکا یعنی جرج بوش کاری که اسلافش در هیروشیما و ناکازاکی انجام دادند ، انجام ندهد یا لااقل برای به زانو درآوردن ایران تهدید به آن نکند. کمااینکه چند وقت پیش ژاک شیراک رسما" اعلام کرد اگر کیان غرب در معرض تهدید جدی قرار گیرد در بکارگیری سلاح اتمی شک به خود راه نمی دهیم.
خواهش می کنم بعضی ها را هول و هراس برندارد. نمی خواهم نسخه جنگ هسته ای جهانی را بپیچم.بحث من بحث «بازدارندگی» است. حقیقت این است در جهان امروز ، داشتن یا تولید سلاح هسته ای به منظور استفاده از آن صورت نمی گیرد بلکه مبتنی بر «استراتژی بازدارندگی» است.اگر کشوری دارای سلاح هسته ای باشد آنگاه تهدیدهای نظامی بیرونی علیه حیات و کیان آن تقریبا" به صفر می رسد.تلاش برای حذف نظامی یک کشور دارای سلاح اتمی فی الواقع بازی با دم شیر است چون این حذف به منزله حذف کشور حمله کننده نیز هست. در دوران جنگ سرد علیرغم آن همه عربده کشی دو قطب جهانی علیه یکدیگر ، حتی در شدیدترین مراحل باز هم جنگی درنگرفت چون هم آمریکا و هم شوروی از توان اتمی یکدیگر خبر داشتند.
طی دهه های اخیر تقریبا" همه کشورهایی که در معرض تهدیدات حیاتی بوده اند بدون آنکه در برابر فشارها کوتاه بیایند به سمت سلاح هسته ای رفته اند. چین ، هند، پاکستان و حتی رژیم صهیونیستی برای مقابله با تهدیدات امنیتی و نظامی بمب اتمی تولید کرده اند تا به نوعی حیات خود را تضمین نمایند.
درست است که ثبات سیاسی در یک کشور صرفا" به داشتن سلاح اتمی نیست اما داشتن سلاح اتمی خیال مردم و سیاست گذاران را لااقل از تهدیدات حیاتی بیرونی راحت می کند و منجر به ایجاد نوعی ثبات می شود. کشوری که تهدید حیاتی بیرونی متوجه آن نباشد برای سرمایه گذاری اقتصادی امن می شود و سرمایه ها راحت تر به سمت آن گسیل یافته و بدین ترتیب رشد و رونق اقتصادی می یابد. قطعا" پیشرفت های اقتصادی اخیر چین و هند بخش عمده اش ناشی از این ثبات است. هیچ سرمایه گذار داخلی و خارجی این احتمال را نمی دهد که سرمایه اش در چین یا هند در معرض از بین رفتن به دلیل وقوع جنگ و... قرار گیرد چون عامل بازدارنده ای به نام سلاح هسته ای وجود دارد.سایر کشورها هم در تعامل با کشوری اینچنین با خیال راحت تر وارد می شوند.
ایران اسلامی طی نزدیک به سه دهه اخیر به طور مدام در معرض تهدیدهای سیاسی و نظامی آمریکا ، رژیم صهیونیستی و حتی کشورهای حقیر منطقه بوده است و برخی از این تهدیدها نیز از جمله در جنگ تحمیلی ۸ ساله شکل عملیاتی به خود گرفته است.شکی هم نیست که آمریکایی ها نه تنها به دنبال تغییر رژیم جمهوری اسلامی هستند بلکه اصولا" در استراتژی بلند مدت آنها تجزیه و فروپاشی کشور ایران یک اصل جدی است و برخی استراتژیست های آمریکایی بارها به این مسئله اشاره کرده اند. تحریکات تجزیه طلبانه اخیر هم دقیقا" در همین راستاست.
با این تفاصیل ، ایران برای خروج از این تهدید دائمی که عملا" تبعات دیگری نظیر مشکلات اقتصادی و ... نیز بدنبال دارد باید استراتژی خود را بر «بازدارندگی» متمرکز کند و اصلی ترین محور استراتژی بازدارندگی نیز دستیابی به سلاح هسته ای است. به نظرم بهترین زمان برای رفتن به سمت این استراتژی نیز همین الان است. قطعنامه ضد ایرانی اخیر شورای امنیت بهانه ای مناسب است تا ایران سیاست های هسته ای خود را تغییر دهد و در یک بازه زمانی به سمت خروج از ان پی تی و نهایتا" تولید سلاح هسته ای حرکت کند.
به نظرم باید «تابوی تولید سلاح هسته ای توسط ایران» شکسته شود و این کار باید در وهله اول در داخل کشور انجام گیرد. باید روی این موضوع کار شود که دستیابی ایران به سلاح هسته ای یک ضرورت تاریخی است که می تواند چشم انداز نوینی فراروی ما قرار دهد.خوشبختانه برخی مسئولین اخیرا" از تغییر سیاست های هسته ای ایران در صورت افزایش فشارها سخن می گویند. این یک نشانه خوب است.از آنجا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ، فشارهای آمریکا و تهدیدهای مداوم آن علیه ایران ، دستیابی ایران به سلاح اتمی را در افکار عمومی جهان مشروعیت می بخشد. چون افکار عمومی دنیا به یک کشور در معرض تهدید مداوم حق می دهد که به فکر بازدارندگی و دفاع از خود باشد.
در داخل کشور هم تا آنجا که من با افراد مختلف با دیدگاه های مختلف صحبت داشته ام عامه مردم نه تنها مخالف سلاح هسته ای نیستند بلکه لبخند رضایت بر لب ، می گویند «داریم ، مگه نه؟»! و این جمله چیزی نیست جز فرافکنی یک آرزوی خفته در دل و البته مبتنی بر یک ضرورت تاریخی و امروزی و فردایی ، که متاسفانه تحت تاثیر القائات غربی ها به صورت یک تابو درآمده است. تابویی که باید هرچه سریعتر شکسته شود.انشاءالله